جدول جو
جدول جو

معنی مخ نال - جستجوی لغت در جدول جو

مخ نال
میخ نعل چهارپا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منال
تصویر منال
مال و دارایی، ثروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختال
تصویر مختال
متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
از ’خ ی ل’، مرد متکبر. (منتهی الارب). متکبر. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مرد متکبر و خودپسند. (ناظم الاطباء) : مختال آن است که خود را عظیم داند. (کشف الاسرار ج 2 ص 502). و رجوع به اختیال شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
داس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
امراءه مخناث، زن شکسته و دوتاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
شتر نر عقیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مرد که نخل های گشن داده و کشت گشتۀ دست وی خرمای نیکو و زراعت خوب نیارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مردی که دست پروردۀ وی از قبیل گشن دادن خرمابن و کشتن کشت و زراعت، بار و حاصل خوب نیاورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ شَ)
لرزنده از کلانسالی و پیری. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). لرزنده از کلانی سال و پیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
از ’خ ول’، مردی که عموها و دائی های وی کریم باشند. (ناظم الاطباء) : رجل مخال معم، مرد کریم الاعمام و کریم الاخوال، و بدون ’معم’ مستعمل نشود. (از منتهی الارب) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی از دهستان و بخش قیروکارزین که در شهرستان فیروزآباد فارس واقع است و در حدود 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
جای بسیار ملخ. زمینی که ملخ در آن بسیار باشد: ارض مدباه، زمین ملخ ناک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دبی، ملخ. مدباه، زمین ملخ ناک. مدبیه، زمینی که ملخ گیاهش خورده بود. (تعلیقات معارف بهاء ولد ص 166)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ جِ)
کسی که زناشوئی کند با زن دفزک بی شرم و بدزبان و گول. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخصال
تصویر مخصال
داس بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
خودپسند خود بزرگ بین متکبر خودپسند: مختال آنست که خود را عظیم داند
فرهنگ لغت هوشیار
یافته گاه، سود خیز، درآمد جای یافتن چیزی، محلی که از آن سود و حاصلی بدست آید مانند مزرعه و دکان، در آمد املاک و اراضی و شغل و منصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملخ ناک
تصویر ملخ ناک
جایی که ملخ در آن بسیار باشد (معارف بها ولد 1338 ص 326)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختال
تصویر مختال
((مُ))
مرد متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منال
تصویر منال
((مَ))
جایی که از آن سود و حاصل به دست آید مانند مزرعه، مال، ثروت، مال و، خواسته و ملک مستغل (منقول و غیرمنقول)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منال
تصویر منال
یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
درآمد، ملک، تمکن، تمول، ثروت، دارایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خودبزرگ بین، خودبزرگ نگر، خودبین، خودپسند، خودخواه، متکبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نعل خر
فرهنگ گویش مازندرانی
خوره ی مو
فرهنگ گویش مازندرانی
مش+حال در لغت به معنی حالت میش است و درموسیقی مازندران نام
فرهنگ گویش مازندرانی
قطعه چوبی که جهت اتصال ستون به طور افقی در تحتانی ساختمان
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل، بهره ی مالکانه در دوران ارباب و رعیتی، نوعی بهره ی مالکانه
فرهنگ گویش مازندرانی